شبهه درباره عدالت خداوند
س: اگر خدا عادل است، پس چرا در مقابل گناه کسی، فرزند او را میبرد پیش خودش و خانواده را در سختی قرار میدهد؟ خانواده چه گناهی دارند که باید رنج بکشند؟
ایکس – شبهه : ابتدا دقت شود که اگر کسی به وجود خدا معرفت و ایمانی ندارد، نباید اصلاً در خصوص عدل یا سایر اسمای الهی سخنی بگوید. مگر میشود بدون قبول داشتن «وجود» از اسما، صفات یا افعال او سخن گفت؟! اما اگر کسی وجود خدا را قبول دارد، باید بداند که اساساً سؤال «اگر خدا عادل است»، سؤالی غلط و انحرافی است. چرا که اگر فرض کند [العیاذ بالله] خدا هست ولی عادل نیست، چه فرض جایگزینی خواهد داشت؟ آیا خدا ظالم است؟ ظلم که از جهل، نقص و نیستی است. آیا خدا «سبحان»، یعنی منزه از نیستیها و نقصها نیست؟ اگر خدا «سبحان» نباشد که اصلاً خدا نیست، او نیز موجود محدود و ناقصی میشود که در اصل وجودش نیاز به هستیبخش دیگری دارد. مثل سایر مخلوقات.
پس همیشه در مهندسی سؤال در ذهنمان راجع به خداوند متعال دقت کنیم که «وجود» و «سبوحیّت» خدا را ناخودآگاه نفی کنیم. چرا که در این صورت پاسخ سؤال نیز فایدهای ندارد. دقت شود که اسما یا به قول خودمان «صفات الهی» با وجودش اثبات میگردند، نه این که وجود با صفات اثبات گردد. یعنی اگر خدایی هست (که هست) حتماً حیّ، قیوم، علیم، حکیم، قادر، عادل و …، میباشد و اگر نباشد، دیگر خدا نیست.
اما در پاسخ سؤال مطروحه نیز دقت شود که اولاً نسبت دادن «چرایی» مرگ فرزند به گناه پدر یا مادر، کار بسیار دشواری است و اگر به اثبات نرسد و یقین حاصل نگردد، نوعی افترا به خداوند متعال است. فرد مدعی به خدا میگوید: تو این فرزند را گرفتی، چون من فلان گناه را کردم! حال سؤال ایجاد میشود که از کجا این «علت و معلول» را کشف کردی؟! آیا وحی شد؟ آیا معصوم (ع) فرمود؟ آیا کشف و شهودی صورت پذیرفت؟ یا این که همه وهم و گمان و … بالتبع افترا بود؟!
اما اگر به فرض خداوند متعال فرزندی را به خاطر گناه پدر یا مادرش ببرد نیز مال خودش را پیش خودش برده و در بازپسگیری امانت، مدیون کسی نمیماند و به کسی ظلمی نشده است، اگر چه فرد یا افراد به آن امانت علاقهی شدیدی داشته باشند.
به عنوان مثال: اگر صاحب خودرویی، آن را امانت نزد کسی بگذارد و اجازه استفادهی متعارف هم بدهد، سپس آن شخص و اهل خانوادهاش نیز به آن خودرو علاقه و وابستگی شدیدی پیدا کنند. بعد صاحب خودرو ببیند که او امانتداری را رعایت نمیکند و یا اصلاً شیوهی قهر را پیش گرفته است. آیا اگر امانت را پس بگیرد، به او یا خانوادهاش ظلم کرده است؟! آیا اساساً کسی مالک خود یا چیز دیگری هست که بتواند به خدا معترض شود: چرا دادی یا چرا گرفتی؟
و یک نکتهی مهم دیگری نیز باید مورد دقت و توجه قرار گیرد و آن این که حیات دنیا، دار «علت و معلول»، «اثر و تأثیر» و نیز «عمل و عکسالعمل» است و هر چیزی قانونی دارد منطبق با حکمت و مشیّت الهی. و خداوند متعال در اراده و مشیّتاش نیز به کسی ظلمی نمیکند. بلکه این اشخاص هستند که سبب ظلم به خود و دیگران میگردند. اگر کسی چشم خود را کور کرد و سبب ناراحتی خود و اطرافیانش گردید، ظالم اوست. پس اگر معصییت کسی سبب مرگ فرزند و حزن و اندون دیگران گردد نیز ظالم همان معصیتکار است.
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس، 44)
ترجمه: خدا به مردم به اندازه سر سوزنى ظلم نمىكند و ليكن اين خود مردمند كه به خويشتن ستم مىكنند.
«وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» (22)
ترجمه: و خدا آسمانها و زمين را (به خيال و پندار خلق نكرد) بلكه به حق آفريد. آرى آفريد تا هر كسى را به آنچه مىكند جزاء دهد و در اين جزا به كسى ظلم نمىشود.